سیدی هر چه بودم و هستم
به ضریح تو دست دل بستم/
تو رئوفی و من زمینخورده
تو بلندی و من همه پستم/
بس که بگرفتهاید تحویلم
فکر کردم که از شما هستم/
عهد بستم دگر گنه نکنم
باز هم عهد خویش بشکستم/
عوض آنکه دست رد بزنی
باز بگرفتی از کرم دستم/
روز اول اجازهام دادید
بر شما خانواده پیوستم/
آتش ار سوزدم نمیفهمم
بس که از کوثر تو سرمستم/
نگـذاری برنـد در نـارم
به همه گفتهام رضا دارم/